زندگی

ساخت وبلاگ
آدم دست خودش نیست گاهی میبینی نشستی یه جایی و فکرت پرواز میکنه سمت خونه ای که تا ماه های اول امسال بود؛ سمت همخونه ت که بهترین دوست و یار و همراهته. دنیا بازیای عجیبی داره؛ امسال کاملا یهویی بی خونه شدم، رفتم خوابگاه و بعد از خوابگاه زدم بیرون و یکماه خونه ی دوستم موندم...امسال سه بار جابجایی داشتم و هنوز باورم نمیشه تموم این اتفاقا برای من افتاد. هنوزم بنظرم قشنگترین حس اون روزایی بود که با هم صبحونه میخوردیم و تو عجله داشتی همیشه و من معطلت میکردم... با هم میرفتیم خرید خونه و برگشتنی از جانب دست فلج بودیم..‌با هم میرفتیم پیاده روی حالمون خوب شه ولی تهش میگفتیم چرا ماشین نداریم؟!چایی و قهوه ی عصر و صحبتهامون راجعب هر چیزی که به ذهنمون برسه...فیلم و سریالهای شب ...رفتنت باشگاه و گاهی دست تکون دادنای من از پنجره ...جمعه ها و خونه تکونیامون‌‌‌...خیلی قشنگ بود همه چیز، اینجا نوشتم تا هیچوقت فراموششون نکنم. برای من دلتنگی تویی. اون شهر ... اون خونه... زندگی...
ما را در سایت زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : la-vieo بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 15:08